۲۰ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۹
دیورند؛ خطی غلتیده در خون

مرز ۲۶۴۰ کیلومتری «خط دیورند» چیزی فراتر از یک مرز جغرافیایی است؛ زخمی صدساله بر نقشه جنوب آسیاست؛ زخمی که در سه جنگ انگلیس و افغانستان، جنگ سرد، ظهور طالبان و رقابت‌های قدرت‌های بزرگ امروز، خون‌ریزی کرده است.

مرز ۲۶۴۰ کیلومتری «خط دیورند» چیزی فراتر از یک مرز جغرافیایی است؛ زخمی صدساله بر نقشه جنوب آسیاست؛ زخمی که در سه جنگ انگلیس و افغانستان، جنگ سرد، ظهور طالبان و رقابت‌های قدرت‌های بزرگ امروز، خون‌ریزی کرده است. برای پشتون‌های افغانستان، این خط یک واقعه تاریخی نیست؛ واقعیت روزمره زندگی است. در سال ۱۸۹۳ «مورتیمِر دیورند» حاکم بریتانیا «عبدالرحمان خان» امیر افغانستان را وادار کرد تا تقسیم سرزمین خود را بپذیرد. این توافق، کمربند قبیله‌ای پشتون‌ها را پاره کرد و خانواده‌ها و جوامع را از هم جدا ساخت. گرچه این توافق برای تعیین «مناطق نفوذ» طراحی شده بود، اما بریتانیا آن را به‌مثابه مرز بین‌المللی دائمی تلقی کرد.

وقتی پاکستان در سال ۱۹۴۷ به‌عنوان جانشین هند بریتانیا استقلال یافت، افغانستان این مرز را نپذیرفت. خط دیورند با جوهر امپراتوری کشیده شد، اما داستانش به خون امپراتوری‌ها آغشته است. در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، افغانستان محور «بازی بزرگ» میان بریتانیا و روسیه شد. سه جنگ خونین انگلیس و افغانستان درگرفت. افغانستان اگرچه زخمی شد، اما هرگز تسخیر نشد. برخلاف هند، افغانستان مستعمره کلاسیک نبود، ولی در چنگال رقابت قدرت‌های بزرگ گرفتار شد – قربانی اولیه چیزی که بعدها «نواستعمار» نام گرفت.

در دوران جنگ سرد، این مرز استراتژیک به کوره‌ای سوزان تبدیل شد

در سال ۱۹۷۹، اتحاد شوروی برای حمایت از دولت طرفدار خود در کابل، به افغانستان حمله کرد. هدف تنها گسترش ایدئولوژی نبود؛ افغانستان در چهارراه جنوب، مرکز و غرب آسیا قرار داشت – جایزه‌ای راهبردی سرشار از منابع معدنی کمیاب و مسیر آینده انتقال انرژی. پاسخ آمریکا سریع و پنهانی بود. از طریق پاکستان، واشنگتن مجاهدین افغانستان را مسلح و تأمین مالی کرد تا شوروی را در افغانستان از پا درآورد. از دل همان شبکه‌های مجاهدین، القاعده و سپس جرقه‌هایی که بعدها داعش را الهام داد، پدید آمدند. نیروهایی که روزی با حمایت آمریکا می‌جنگیدند، به بخشی از «محور شرارت» بدل شدند. بذر همه این‌ها در امتداد خط دیورند کاشته شد؛ جایی که مصلحت ژئوپلیتیک جای آینده‌نگری را گرفت. پارلمان افغانستان دیگر به شکل گذشته وجود ندارد. کشور از امیدی شکننده به سرنوشتی تراژیک بدل شده است. هند در تاریخ معاصر افغانستان نقشی آرام اما مهم داشته است. برخلاف آمریکا و پاکستان، نقش هند سازنده بوده نه مداخله‌گر. دهلی ‌نو در ساخت مکاتب، شفاخانه‌ها، جاده‌ها، ساختمان پارلمان و پروژه‌های زیربنایی چون بزرگراه زرنج–دلارام سرمایه‌گذاری کرد که افغانستانِ محصور در خشکی را به دریا متصل می‌کند.

رویکرد هند بر پیوندهای مردمی استوار بود نه جنگ‌های نیابتی

امروز با بازگشت طالبان به قدرت، آنان برای کسب مشروعیت و توسعه اقتصادی به‌دنبال رابطه‌ای نزدیک‌تر با هند هستند. برای پاکستان، این روند نگران‌کننده است؛ برای هند، فرصتی استراتژیک. اما برای مردم افغانستان، تنها فصلی تازه در بازی قدرتی صدساله است. با این حال، خط دیورند همچنان «مشکل اصلی» است. موضوعی که هیچ‌کس نمی‌خواهد صادقانه درباره‌اش سخن بگوید. طالبان که خود از قوم پشتون هستند، این مرز را به‌رسمیت نمی‌شناسند. درگیری‌هایی میان نیروهای طالبان و پاکستان در امتداد آن رخ داده است.

پاکستان، ناامیدانه در پی تثبیت کنترلی است بر مرزی که با دست‌های استعمار کشیده شده اما هرگز از سوی افغان‌ها پذیرفته نشده است. در این میان، چین نیز منطقه را با دقت زیر نظر دارد. پکن از طریق طرح «کمربند و جاده» می‌کوشد سرمایه‌گذاری‌هایش در پاکستان را حفظ کرده و به منابع معدنی افغانستان دست یابد.

از نگاه چین، ثبات در امتداد خط دیورند، برای اهداف گسترده‌ترش در آسیای مرکزی و جنوبی حیاتی است. این امر افغانستان را از یک بحران محلی به گره‌ای در رقابت جهانی بدل می‌کند. مرزی که زمانی حوزه نفوذ امپراتوری بریتانیا را مشخص می‌کرد، اکنون خط مقدم بلندپروازی اقتصادی چین، عقب‌نشینی راهبردی آمریکا، نوستالژی روسیه و ناامنی پاکستان است.

اینجاست که محاسبات راهبردی هند با اهداف سیاسی طالبان تلاقی می‌کند

بیش از یک قرن است که افغانستان صحنه بازی قدرت‌ها بوده، اما هرگز اختیار سرنوشت خود را نداشته است.
تراژدی آن در این است که هیچ امپراتوری آن را رسماً مستعمره نکرد، اما همه تلاش کردند آن را کنترل کنند.
از جنگ‌های انگلیس و افغانستان تا اشغال شوروی، از عملیات مخفی سیا تا خروج آمریکا، افغانستان همواره صحنه جنگ‌هایی بوده که خود آغازگرشان نبوده است. اکنون که طالبان قدرت خود را تحکیم می‌کنند، هند رویکردش را بازتنظیم کرده و چین و پاکستان استراتژی‌هایشان را هماهنگ می‌سازند، پشتون‌های فراموش‌شده هنوز در داستانی گرفتارند که دیگران برایشان نوشته‌اند. خط دیورند شاید بر نقشه خطی مستقیم به نظر آید، اما در واقع زخمی کج و زخم‌خورده است که از میان خانواده‌ها، سیاست‌ها و قرن‌ها می‌گذرد. تا زمانی که با آن روبه‌رو نشویم، این مرز نه‌تنها جنگ‌های تازه، بلکه اشباح جنگ‌های گذشته را نیز خواهد زایید. این همان خطی است که «شرارت» را به‌دنیا آورد، اتحادها را آزمود و ملتی سرافراز را به میدان نبرد امپراتوری‌ها بدل ساخت. مرزی که در سال ۱۸۹۳ ترسیم شد، هنوز در سال ۲۰۲۵ سرنوشت جنوب آسیا را تعیین می‌کند و این، تراژدی واقعی افغانستان است.

منبع: خبرگزاری دید

لینک:

https://didpress.com/177280/

کد خبر 25493

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 8 =